روزهای دانشجویی



بچه ها این دسر خیلییی خوشمزس درست کردنشم اسونه 

تنها چیزی که از اسمش گفته بود "دسر عربی" بود حالا شاید اسمای دیگم داشته باشه

موادش

شیر 4 پ

شکر1/4پ

یه بسته کرم کارامل

یه بسته کافی (من از تروبیکا استفاده کردم توی فیلمش یه چیز دیگه استفاده کرد)

یه بسته بیسکوییت پتی بور

یه بسته خامه صبحانه

پودر ژلاتین 2 ق غ + 1/4پ اب

اول ژلاتین و با اون یکچهارم اب به روش بن ماری(روی بخار اب) حل کنید

بعد تمام بالا رو بجز بیسکوییت و خامه رو روی شعله کم مخلوط کنید شیرتون نباید بجوشه

بعدش که تقریبا حرارتش رفت بالا ژلاتین اب شده رو قاتیش کنید و بعد کل بیسکویتا  بریزید توش

کل موادو بریزید توی میکسر یا مخلوط کن که یکدست شه اخر دفعه کل خامه رو اضافه کنید و دوباره میکس کنید

حدودا8-9ساعته میبنده و بسی طعم دلخواهی داره

اها پیمانه ی من از این لیوان دسته دارای به قول مامانا فرانسوی هست


در راستای اینکه من هر وقت بی پول میشم به خودم قول میدم که دیگه ات اشغال نخرم

الان تصمیم گرفتم برای عید پولامو جمع کنم یه چیز درست درمون بخرم

در همین راستا شین میگه بیا از ترکیه سفارش بده ولی خب چون تا عید هیچ مناسبتی نیست قیمتا خیلییییییییییییی بالاست و خب شاید اصلا دیر به دستم برسه اما نظرش مثه خوره افتاده به جونم که بابا امتحانش ضرر نداره شما دعا کنید منصرف شم:///

خلاصه اینکه میخوام فقط پولامو جمع کنم حتی یه کافی 2تومنیم از بوفه دانشگاه نخرم



این هفته به معنای واقعی زندگی کردم البته اگه دو سه روز اولو بخاطر استرس نمره ها فاکتور بگیرم

گردش خارج از شهر داشتم

کتاب خوندم

سریال دیدم

غذا و کیک درست کردم


مگه زندگی جز همیناست؟

خلاصه که کلا به خودم سخت نگرفتم و سعی کردم آزاد آزاد باشم 

فقط یه روز مامانم گفت دخترم به جای این کارا اون کتابی که تابستون گرفتی بخون کلی مغز سوزوندم منظورش کدوم کتابه اخرش فهمیدم "جامع میر" رو میگه


کتابی خوندم "بادبادک باز"بود قطعا همه خوندم نیازی نیست تعریفشو کنم فقط بگم مصاحبه نویسندشو که حدودا 25 دقیق حتما گوش بدید



بعضی وقتا میگم کاش اون لحظه ایی که حس میکنم خوشبخت ترینم زمان بایسته و دیگه نتونم اون حس و از بین ببرم
اما نمیدونم کیا این حس بیشتره
وقتی با مامانم میخندم
اون قدیما که با ایکس صحبت میکردم و خیلی تخیلی اینده رو تصور میکردمو البته الان خیلی کمتر
وقتایی کیک میپزم
وقتایی بی دغدغه میخوابم

ینی میخوام بگم من اینقدر چیپ و احمقم که حتی صحبت با ایکسم برام خوشبختیه

صبحت چجوری شروع شه

با گند ترین نمره:/

مهلت اعتراض بسته:/

شاید باورتون نشه منو دوستم تقریبا مثه هم غلط داشتیم حتی اون دوتا محاسباتی غلط داشت(یکیشو اصلا ننوشته بود)

اونوقت نمرش3نمره بالاتر از من شده!!!!

این ناحق ترین نمره تا به امروزم بود

واقعا اگه بد نمره داده باشه تا اخر عمرم نمیبخشمش


×بقول فیبولا جایی هستیم برای اینکه به نمره حقمون برسیم باید بریم برگمونو بکشیم بیرون و جلو خودمون صحیح کنن


بچه ها این دسر خیلییی خوشمزس درست کردنشم اسونه 

تنها چیزی که از اسمش گفته بود "دسر عربی" بود حالا شاید اسمای دیگم داشته باشه

موادش

شیر 4 پ

شکر1/4پ

یه بسته کرم کارامل

یه بسته کافی (من از تروبیکا استفاده کردم توی فیلمش یه چیز دیگه استفاده کرد)

یه بسته بیسکوییت پتی بور

یه بسته خامه صبحانه

پودر ژلاتین 2 ق غ + 1/4پ اب

اول ژلاتین و با اون یکچهارم اب به روش بن ماری(روی بخار اب) حل کنید

بعد تمام بالا رو بجز بیسکوییت و خامه رو روی شعله کم مخلوط کنید شیرتون نباید بجوشه

بعدش که تقریبا حرارتش رفت بالا ژلاتین اب شده رو قاتیش کنید و بعد کل بیسکویتا  بریزید توش

کل موادو بریزید توی میکسر یا مخلوط کن که یکدست شه اخر دفعه کل خامه رو اضافه کنید و دوباره میکس کنید

حدودا8-9ساعته میبنده و بسی طعم دلخواهی داره

اها پیمانه ی من از این لیوان دسته دارای به قول مامانا فرانسوی هست

عکس


از خانم "ز" و ایکس چند روز بکشم بیرون باید یه قفلی دیگه پیدا کنم

میرم سراغ عروس عمم و کلا اینجور ازدواجا که یهو به اوج میرسن

خب حقیقت امر تنها پوعن:///// این عروس زیباییشه اونم زیبایی صورت حتی تصور کنید ایشون اندام زیباییم نداره و یه تپلی هست که شاید قدش باشه158:/ 

چند سال پشت کنکور بوده( این عیب نیست خود منم یکسال موندم)

سطح اقتصادی خانواده ها بگم که خانواده عمم با شاسی بلند میلیاردیشون پدر ما دراوردن دیگه اما خانواده دختر شاید70-80میلیونی باشه ماشینشون

سطح فرهنگی حقیقتا باید بگم دختره اینا خیلیییی سرنخیلیاااااا فوق العاده بافرهنگ و البته بینهایت باکلاس تر از خانواده عمم اینا

یا یه مثال دیگه بزنم یه دختره از اقواممون که امسال پشت کنکوریه فکر میکنید نامزدش چیکارس؟افرین اینترن هستن

حالا اگه من بجای یکسال دوسال پشت کنکور بودم سال دوم به عنوان ترشی ازم استفاده میکردن حالا فکر نکنید الان رزیدنتا پشت در خونمون صف بستن.

یکبار گفتم بازم میگم من شجاعت پسرعمم تحسین میکنم و حاضرم ساعت ها ایستاده براش دست بزنم چون برای رسیدن به اونی میخواست تلاش کرد نه اینکه تا به یه مشکلی رسید پا پس بکشه(خاک توسر بعضیا)اما چیزی که اذیتم میکنه اونم رسیدن به چیزایی هست که شاید ارزوی خیلی از ماها تو 20سالگیه

از خوبیای"م" بگیر تاااااا سطح اقتصادی و فرهنگی طرفین

کیه از اینا بدش بیاد؟کیه بگه نمیخواد؟؟کیههههه حسودی نکنه؟؟؟کیهههه دلش نخواد توی 20سالگی یک میلیارد ماشین زیر پاش باشه؟

قطعا هیچکس نمیخواد پس قبول کنید این حرفای من طبیعیه حتی اگه حسادت باشه

قبول کنید منی که نه به اون کسی میخوام برسم، نمیرسم؛زیبایی این دخترو ندارم، پول عممو ندارم با اینکه رشتم هزاااااااار برابر بهتر ایشونه ولی باختم بدم باختم.من20سالگی رو توی داشته های اون میبینم فکر میکنید من امسال بیشتر گریه کردم یا اون؟من بیشتر زجر کشیدم یا اون؟تف تو این 97 ایی ک من گذروندم

نمیدونم این چیزی دارم از دست میدم در ازای چی هست ولی شاید باورتون نشه حس دوست داشتن درون من مرده من نمیتونم کسیو اونجور که ایکسو دوست داشتم ، دوست داشته باشم.میدونید از نزدیک شدن میترسم

اول پست و با خنده نوشتم و اخرش دارم اشک میریزم.و چه بد افسرده و حال بهم زن شدم




این بنده خدا خیلی شبیه عروس ع

دقیقا درسته همون که شوهرش دکتره(سال5یام6) و خودش ترم یک یه رشته دیگه که اگه بگم چی ممکنه خیلیا بیان منو مورد لطفشون قرار بدن

حرفم اینه درسته خوشگلی خوشبختی نیست و حتی گاها بعضیا میگن ضامنشن نیست ولی میتونه کلی سرنوشتتونو تغییر بده کلیییییی . نمیدونم چرا بعضیا همه چیزاشون سرجاشه و فقط انگار منم مثه سگ میدوم:/

الان باز یه عده میان میگن ادم حسودی هستی!عزیزم شما بودی حسادت نمیکردی؟


+میخوام یه هفته به هیچکس و هیچ چیز فکر نکنم ، اینکه چی میشه ،وای اگه اونجور شه و فلان و بهمان

میخوام فقط خودم مهم باشم . اینکه توی سن20 سالگی تپش قلب گرفتم سر این لجن نشونه احمق بودن خودم هست نه کسی دیگه ایی


تا قبل اینکه ویکتوریا سکرت اینجور قیمتش بره بالا واسه دوستم خریدم نه هدیه تولد بود نه مناسبتی نه چیزی همینجوری

فکر میکنید چی بهم داد؟؟؟

یه ماگ☺☺☺

بادی اسپلشم فیک بود؟؟؟؟

لا لا

از معتبرترین جایی که حتی واسه خودمم نخریدم تالا خریدم

درسته دندون اسب پیشکشو نمیشمرن ولی دیگه تا این حد مخاطبتونو گاو فرض نکنید

بدترین جاش لحظه ی سکوت مامانم بود وقتی ماگ و دید و خب سکوت اون بیشتر عصبیم کرد


در راستای تحولات میخوام اون پیج کنکوریا بالای صفحه رو پاک کنم و جاش یه چیز دیگه بذارم

اولش میخواستم کتاب و فیلم اینا باشه دیدم من نه کتابخونم نه فیلم بین و خب خیلیاتون این کارو کردین و نیازی نمیبینم من از کارای شما تقلید کنم بعدا اکثر کتابایی خوندم و فیلمایی دیدم معرفی شماها بوده خلاصه این موضوع رفت کنار

اما موضوع بعدی که درنظر داشتم معرفی محصولات بهداشتی و استغفرالله ارایشی بود تا جاهایی یادمه کسی نبوده توی وبلاگ یه صفحه ایی رو به اینا اختصاص بده(دوستان جاهای دیگه هست خودمم میدونم منظورم در سطح وبلاگ نویسیه)اگرم بوده در حد پست و اینا بوده.خلاصه فکر کنم کار جالبی باشه هرچند اگه کسی نخونه و نبینه خودم که دوست دارم! محصولاتیم میگم ایرانی خارجی همه چی هست و سعی میکنم از چیزایی بگم که بتونیم با پول توی جیبی اندک ماهانمون بخریم و خیلی سراغ برندای غیرضروری نرم چون که حتی تخصصش ندارم من چه برسه بیام سیر تا پیاز برندو تحلیل کنم.درضمن خودمم میدونم متخصص پوست و مو نیستم تنها نظری میدم بر اساس تجربه خودم هست که بگم خوبه یا نه


خب من برگشتم به حالت عادی درسته میدونم الان باید کلی باز خرج کنیم ولی خب چه میشه کرد؟ من که نمیتونم غصه بخورم دائم

بعدم دیشب که مامانم اینا رسیدن یکم گریه کردمخالی شدم

بعد قبل عید بابام یه مقدار پول بهم داد گف برو هرچی دوست داری بخر حقیقتش برخلاف میل باطنیم قصدم این بود برم طلا بخرم ولی الان میخوام بدمشون به بابام تو این شرایط خدارو خوش نمیاد من فکر خودم باشم 


قصد نداشتم بنویسم حالا حالا ولی دیگه امروز خسته شدم

خبر رسیده ویلامون اومده

من هنوز نمیدونم چی برده بابام اینا رفتن ببینن

دلم میسوزه برای بابام چند سال پیشم این اتفاق افتاد همه چیمونو برده بود همههههه چیو تصور کنید حتی نمکدون رو برده بود تابلوها رو از  دیوار برداشته بود برده بود

هیچی نمیتونم بگم زبونم قفله انگار

از وقتی رفتن من نشستم توی سالن بدون هیچ حرکتی

چجور این وسایل براشون نون و اب میشه؟ چجور حاضرن شکم زن و بچشونو با اینا سیر کنن؟ پولش براشون خیر داره؟

دست کجی کردن براشون راحت تره یا برن دنبال کار حلال؟

میدونید اگه بگم دلم واسه خودم نمیسوزه شواف کردم ولی دلم بیشتر واسه ایی میخوره که اینجوری میرن ی 

بدبخت اون وسایل اگه وسایل بودن مطمئن باش اونجا نمیبردیم

ای اینجوری هیچوقت پیدا نمیشن همینطور که قبلی پیدا نشد فقط این گنده ی رو هی ادامه میدن


*واقعا علاجی ندارم بشینم گریه کنم هرچی که توی این هیری ویری گرون بوده برده هرچیییییی


فردا میشه دقیقااااا یکماه که هرهفته امتحان داشتم 

دقیقا یکماهی که همه کارا بدو بدو انجام شدن

و البته فردا تموم میشه و انشالله گوش شیطون کر تا10روز اتی امتحانی نداریم(البته همچی لش هم نمیشیم و یه امتحان عملی سخت درپیش دارم)ولی جای شکرش هست دوتا شنبه فعلا امتحان ندارم

برنامم واسه این ده روز فارغ از خوندن برای امتحانم و البته اون یکی امتحانم ،کتابایی خریدمو میخونم:///خیلی دوست داشتم به مامانبزرگم سربزنم ولی حقیقتا نمیصرفه:( خلاصه اینکه اصلااااا درک نمیکنم چرا خودمو واسه رسیدن به اینجا میکشتم؟

کتابای علوم پایم رسیدنچقدر جلدشون قشنگ شده سیب سبزا هنوز وقت نکردم درست نگاشون کنم:(


❌کسی اینجا پینترست داره؟بدرد میخوره؟مثه اینستا خز نیست؟؟


از چهارشنبه که بیکار شدم ول چرخیدم
اتاقمو تمیز کردم
فیلم دیدم
ادامه کتابامو خوندم
فیلم چی دیدم؟
مغزهای کوچک زنگ زده که خب خوب بود ولی دیگه نقش نوید محمدزاده داره تکراری میشه همش فقرو پلیس واعدام ولی خب قشنگ بود

اتاق تاریک:مسئله حریم خصوصی بچه ها برای والدین خیلی مهمه مخصوصا توی سن پایین چون عملا بچه نه اختیاری داره نه عقلش درست و حسابی میکشه جریان چیه،دراین باره هم فیلم و کتاب و کلیپای مختلفی دیدیم و بنظرم پدرومادرا دیگه اگاهی و کسب کردن و میدونن چجوری باید اندک اگاهی رو به فرزندشون بدن میمونه مسئله دروغگویی و تخیلات بچه ها تو این سن که با تدبیر باید بفهمن داره دروغ میگه یا راست که خب حقیقتش من از شیوه وارد عمل شدن مادر بچه هه خوشم اومد و نخواست از پشت پرده کاراشو پیش ببره به هرکی شک داست بهش نزدیک شد تا بشناستشون(البته متوجه نشدم دلیل انتخاب اینکه پدرومادر بچه با هم این همه اختلاف سنی داشتن چی بود؟اصلا خب این ماجرا چه ربطی به قصه فیلم داشت؟چرا باید اینو توی داستان بگنجونن)
در کل توقع یه فیلم هالیودی با امتیاز8-9نداشته باشید ازشون و خوب بودن برای تفریح:/
سریال رقص روی شیشه:حقیقتش نمیتونم نظری بدم دربارش یه جوری عجیبه طرف ادم میکشه راست راست میگرده،زن از شوهر شوهر از زن شکایت میکنه،خواهره وسط مواد داره شنا میکنه،یهو این وسط مادره خواستگار قبلیشو پیدا میکنهخلاصه تا به انتها نرسه نمیتونم چیزی بگم الان نظرم خاصی ندارم
سال های دور از خانه:لوس://////
حالا کتابایی خوندم:
1)یادت باشه خاطرات یه همسر مدافع حرم که خب اوایلش خیلی همه  چیز داره ولی اخرش که سوریه رفتن همسرش میشه خیلی تند میشه انگار سریع تموم میشه اون دوفصل اخرش .ده فصله و خب جمع وجوره 8تا فصل اولو که میخوندم هی میگفتم مگه داریم اینقدر خوب مگه میشهههه؟
2)نامه به کودکی که هرگز زاده نشد:از اسمش پیداس که کودک زاده نمیشه(به اخرش نرسیدم حالا ببینم زاده شد یا نه)صحبتای مادر با فرزندشه که خب از نظر من داره فقط بدی ها رو میگه و یه دورنمای تاریک از جهان میده ینی اینجور بگم از ده تا جملش 7تاش بوی ناامیدی میده!جالبه درهرحال انشانویسیتون تقویت میشه
3)ابنبات هل دار :داستان طنز درباره یه خانواده که خب زیاد جلو نرفتم هنوز ولی دوسش دارم فک کنم
4)یادداشت های یک پزشک جوان:حقیقتا تا صفحه 60بیشتر نخوندم شاید توی شرایط اون قرار نگرفتم نمیتونستم زیاد درکش کنم
چیزایی که قراره بعدا بخونم:سلام بر ابراهیم،و کوهستان به طنین امد،کافکا در کرانه و سه شنبه ها با موری
احتمالا خرداد کتابی نخرم چون این ماه دوتا کتاب خریدم و کلی هم از قبل دارم

*من نه مذهبیم که این کتابارو انتخاب کردم و نه اهل کتاب خوندن و شواف اومدن که بگم من کمتر از"شکسپیرو گوته" نمیخونم من دلی کار میکنم و هرچی دوست داشته باشم میخونم،حتی شده جلد کتابی قشنگ بوده خریدمش!!!!تا این حد هستم،خلاصه خوندنای منو با خودتون مقایسه نکنید
در ضمن من همه این کتابارو الان نخوندم مثلا مورد یک رو یک هفته میش خوندم و الان3 رو شروع کردم

1)اولا همه که نه فقط بعضیا اونم شاید در حد فهمیدنش جالب باشه برام وگرنه اهمیتی نداره برام اصلا

2)خیر برام مهم نیست

3)نچ:)

4)راستش نه به نظرم باید به عقیده هرکس احترام گذاشت هرچی که هست 

5)سلام
در مورد پست آخرتون
برای من به شخصه خیر اهمیتی نداره که روزه میگیره یا نه 
چون مصداق "لا اکراه فی الدین" هست
اما طبیعتا برام مهمه که احترام روزه دار ها رو نگه داره
مثلا جلوی یک انسان روزه دار تو این گرما، خوردن آب خنک عین نامردی است :)

6)نه اصلا مهم نیست 

خب این جوابای شماست ممنونم ازتون
اول یه توضیحی درباره خودم بدم حقیقتا من خیلی لاغرم و درتوانم نیست همه روزه هامو پشت سرهم بگیرم و حتی اگه خودمم بخوام مامانم اجازه نمیده میگه لااقل یک روز درمیون بگیر،تو گوشت و جونی نداری و خود خدام راضی نیست،البته این حرف اخر رو فقط مامانم نمیزنه و بیشتر دوستامم میگنسرهمین چیزایی که خودم دارم  ذهن خودممو درگیر این نکردم که کی روزه میگیره کی نمیگیره.به هرحال هرکسیو توی گور خودش میذارن.
ولی یه چیز که متوجه شدم خانم ز این قضیه براش خیلی مهمه!!!فک کنم از اول ماه رمضون توی جمع همیشه پرسیده بچه ها روزه اید؟بعد امروز یه اتفاقی افتاد حقیقتا منم دیدم ولی اصلا توی فکر ماه رمضون نبودم و خب بتبعش هیچ برام اهمیت نداشت دوباره خانم ز توی جمع اومد و بلند گف بچه ها بنظرتون پسرا روزه میگیرن؟در ادامش گف ببینید برام اهمیتی نداره هااا فقط میخوان بدونم
سوال من الان اینجاست مسئله ایی که اهمیت نداره چرا باید در جمع مطرح شه؟؟چرا باید چندین چندین این پروسه تکرار شه!؟؟
البته من بهش گفتم اگه اهمیت نداره چرا میپرسی؟ شاید باورتون نشه ولی ناراحت شد.☺
این حد سرمون توی زندگی بقیس یکم وحشتناکه
حق الله بخشیده میشه ولی حق الناس نه

خانم "ز" وبلاگم اومده پایین بذارین چندتا قضیه تعریف کنم


اقا برای نمایشگاه کتاب من بن خریدم حقیقتش قیمت جدید کتابای علوم پایه بعد نمایشگاه اینقدر بالامیرفت(درجریان نبودم چقدر)مجبور شدم بن بخرم

من اینو به چندتا ازدوستام و خانم ز گفتم ولی وقتی دیدم موقعی دارم روش خرید بن رو براشون توضیح میدم بهونه های الکی میارن بیخیال خیلی توضیح دادن شدم گفتم شاید دوست نداشته باشن ، بعدش یه اتفاقی بیوفته مقصر من میشم

بهونشونم الکی بودا مثلا میگفتن فلانی(یکی از همکلاسیای پسر)داره میره تهران میگیم اون بخره برامون☺ حالا یا نرفت یام رفت نخواست صداش دربیاد به کسی چیزی نگفت 

خلاصه عصر همون روز من اومدم خونه دیدم یه کانالی پیام گذاشته که میتونه خرید گروهی انجام بده(مثلا 5نفر باهم شن براشون کتابارو بخره)من پیام دادم اولش اینقدر عصبی بودم گفتم من خودم تنهام میتونی کمکم کنی؟اولش ادمین گف 5تا از دوستاتو میتونی هماهنگ کنی که گروه تشکیل بدین خب من به یکی از بچه ها* پیام دادم که میخوای اینکارو کنیم؟(حالا این بنده خدا یجوریه که همه تابعشن مثلا دست توی ع*ن هم کنه بقیه میگن نهههه این دست زده مام باید بزنیم تا این حد!)گف نه من فلانی میره تهران میگم اون بخره☺خب منم اصلااااا اصرار نکردم و با یه "باشه"تمومش کردم وقتی دیدم این اینقدر مطمئن حرف میزنه میگه میگم فلانی بخره قطعا بقیم میدن همون بخره براشون خلاصه دیگه به هیچکس نگفتم حتی خانم ز

اون اقاهه هم قضیش تموم شد(وقتی میتونه برای 5تا گروه بخره مگه دیونس برای من که یکنفره ام خودشو بندازه تو زحمت)خلاصه منم پی قضیه رو نگرفتم و تموم شد و بن رو برای دوستم که تهران بود فرستادم(درسته که خودشم میخواست بره نمایشگاه ولی خدایی منم رو زدم دیگه تازه بیچاره چقدر گشت تا غرفه رو پیدا کرد)

بعد من چند روز بعدش به خانم ز قضیه پیام دادن به اون اقا و "*"روتوضیح دادم و جواب خانم ستاره(مثلا اسمشه)رو بهش گفتم

خلاصه الان بعد یکماه خانم ز به من میگه من از دستت ناراحت شدم چرا به اون پیام دادی به من نگفتی؟

 منم برای اولین بار شجاعت بخرج دادم و توضیح دادم که اولش که هی بهونه های الکی میوردین که اررره اگه فلانی بره تهران ما میگیم اون بخره برامون اینقدرم دردسر نداره حتی خود تو گفتی من فلان قومم تهرانه اگه بتونه بهش میگم بخره این دلیل اول بود من بهتون نگفتم من میتونم بگم اینجا از دستتون ناراحت شدم

دلیل دومم اینکه من الان دوساله باهاتون دوستم اخلاق همتونو میشناسم که چطور تابع خانم ستاره هستین ،بگه بیوفتین توی چاه همه به کله رفتین من مطمئنم اگه اون قبول میکرد گروه5نفره تشکیل بدیم همتون به سر میومدین.بعدم من اگه میخواستم پنهونکاری کنم نه قضیه پیام دادن به اون اقا رو میگفتم نه قضیه پیام دادن به خانم ستاره رو

خلاصه توقع های خرکی از ادم دارهزود ناراحت میشه

خدانکنه من یه سوالی رو از یکی دیگه بپرسم دیگهه هیچیانگار شوهرمه باید براش توضیح بدم

حالا یه چیز مسخره تر دیگه ایی هم هست شب توضیحش میدم


یه جریانی رو بگم پاشم برم پی بدبختیام

اقا نمیدونم چندنفر از اونایی که سال گذشته درباره خواستگار خفن پست گذاشتم هنوز هستن ولی یه چیز شنیدم پرام ریخت

گفته بودم بورسیه است

الان با خانمش(بله ازدواج کرد☺) رفتن سوئد،البته نمیدونم از شرایط بورسیه اش استفاده کرده یا نه ولی درهرحال☺

مامانم چیکار میکنه؟؟با خنده اینارومیگه و یهو وسطش میگه حالا به پ فکر کن(مامانم قصدش از گفتن اینا شوخیه و خودش یکی از مخالفین پروپا قرص ایناست)حالا حوصله داشتم درباره پ میگم یکم روحم شاد شه

من چیکار میکنم؟؟؟اینقدر خرم دارم دنبال ارامش توی رابطه تموم شده میگردم


بالاخره این4-5سال وبلاگ نویسی به یه دردی خورد

امروز اینقدر تند تند تایپ میکردم وقتی تموم کردم استاد گفت از نیم ساعت وقت امتحان20دقیقه مونده میخوای بمونی؟

درصورتی که خیلیا ب بسم الله بودن☺


×من نوشتن رو با بلاگ اسکای شروع کردم و بعدش بلاگفا و حالاهم اینجا شماچی؟


*بزنید روی عکس بزرگ شه

این منم 4سال پیش، متاسفانه از همون زمان بار علمی پستام کم بودو خب شیوه فکریم تغییری نکرده مثلا الان دوست دارم دانشگاه نرم:)

*حقیقتا نمیدونم اون زمان اتفاق خوب هم بهم نزدیک میشده یانه،هرچی فکر میکنم یادم نمیاد


حقیقتا میخواستم ادرس بذارم یا اینکه یه اسکرین شات کلی بذارم اینجا از پستام ولی دیدم ابروم مهم تره و این خزعبلات چیه://///

(حالا انگار الان روزانه دوتا پست اکتشافی میذارم)


چقدر بده این ساعت بیدار باشی و از شدت خنده جلوی دهنتو بگیری تا بقیه بیدار نشن

شببخیر

اها اینو بگم بهتون یه توئیت بود میگف سال اخر پزشکیم شم یه روز یه استاد میاد یه میکروسکوپ میاره میگه خب بچه ها این میکروسکوپ نوری امروز میخواییم کار باهاشو یاد بگیریم
این فکر کنم درباره کنترل عفونت ما صدق کنه که همه گروه ها میگنش و لانصب همشونم یکسانن دستکش چجوری بپوشی، اتوکلاو121درجه فشار15اینج15دقیقه(یعنی شخصا دوهزاربار اینو خوتدم)

خیلی جالبه تا الان چندتا از دوستام بهم گفته بودن شبیه یکی از یوتیبرها هستم

بعد امشب واسه اولین بار دیدمش اصلا شباهتی ندیدم(بحثی زشتی و خوشگلیمون نیست قطعا اون خیلی خفنتره)منظورم اینکه چقدر توصیف و تصور بقیه ازقیافمون با اون چیزی که خودمون داریم فرق داره و واقعاااااا زیبایی یه چیز نسبی هست


#شببخیر


ایکس اینا کلاساشون دیرتر شروع شد الان اینقدرررررر برنامه امتحانیشون خوبه که قشنگ اگه همه رو بیست نگیره میتونم بگم خنگی از خودشه

بعدحالا این هیچی چندوقت پیش بهش گفتم من تالا درطول این دوسال درسای عمومی نمره خوب نداشتم(به جز دوتا که خب خیلی چرت بودن)همش روی 16-17گرفتم

الان نمره هامو زدن سه تا بیست دارمالبته یکیش اختصاصیه و چون عملی بود واحدش کمه ولی الان خوشحالترینم

این هفته دوتا امتحان بیشتر ندارم و هفته بعدش قرار سرویس شم


ینییییییی یه مشت احمق دورم جمع شدن

ما غلط غلوطای جزوهاشونو میخونیم هیچی نیست اون وقت سر یه چیز مسخره بحث راه میندازن

تو بحث رادیو گرافی اینجوریه که اگه جسمی که ازش عکس میگیریم دانستیه بالایی داشته باشه اشعه توسطش جذب میشه و به فیلم نمیرسه و اون منطقه روی عکس سفید دیده میشه(حالا کم میرسه یا نمیرسه)(نمونش یه دندون ترمیمی با ماده فی[امالگام]رو درنظربگیرید اصلا پاشید برید یه رادیوگرافی از دندوناتون پیدا کنید نگاه کنید)برعکس جایی از فیلم که اشعه بهش میخوره سیاه میشه یعنی سر راه اشعه تقریبا هیچی نبوده یام با یه چگالی کم بوده نمونش رادیو گرافی های قفسه که چون توی ریه هواست این نواحی سیاه دیده میشه(حالا دلیلشم بگم وقتی اشعه به فیلم میخوره یون نقره به اتم نقره تبدیل میشه و همین باعث سیاهیشه)


خلاصه این مطلب یه جوری مثه مقدمات ریاضیه که اینقدررررر سرکلاسای رادیو تکرار میشه که نیازی به تصور کردنش نیست و خب تصورش زیاد سخت نیست البته

اینارو گفتم به این برسم

یه جای جزوه من نوشتم جاهایی اشعه برخورد کرده باعث ایجاد نواحی روشن میشه!حالا با این توضیحاتی دادم بینی و بین الله کامنت بذارین بگین منظورم برخورد به جسم بوده یا فیلم رادیو گرافی!!!


×یکی از سوالای چیپی که قبلا همین بنده خدا پرسیده بود رو بذارم اینجا یا دیگه خیلی خاله زنک شدم؟


طبق روال هرسال باید تا دیشب نمره هامونو میداده ولی نداده هنوز

باور نمیکنم داره تصحیح میکنه

من یه جواب بلد بودم برای اکثر سوالام نوشتم

ازتون میخوام یه صلوات از ته ته قلبتون بفرستید پاس شم حتی به12 هم راضیم(پاسیش دوازده است)


+خب خداروشکر پوسیدگی پاس شدمو رادیو هم18وخوردی شدم،ولی از استرس امتحان دیروزم دارم میمیرم


 

به حجم عقل ندادشش شک کردم واقعا

دیشب ساعت 3 زنگ زد، یه لحظه متوجه ویبره گوشی شدم ریجکت کردم پیام داده بود پیام معمولی و واتساپ و تلگرام بعدش یه ویدیو کال زده بود و تیر اخرش بهم ریکوئست بازی داده بود حتی اونم باز کردم دیدم توش پیام گذاشته://///

یه لحظه شاید بگید خب شاید کار واجبی داشته 

ولی با شناختی من ازش دارم ایشون 9صبح هم با من کارواجب نداره چه برسه 3صبح:/

خلاصه همه ادمیزاد میاد سمتشون مام هستیم

کرمت شکر


در شرایطی که همه فکر میکنن دارم درس میخونم

ولی فکر خرید یه پالت سایه چشم با رنگای کاربردی مثه خوره افتاده به مغزم درصورتی که من سنگین ترین خلاف ارایشیم زدن رژ صورتیه:///حالا بهم هم نمیادا

حالا با بودجه مزخرف محدودم اینقدر سطح طمعم بالاست که دنبال محصول اصلم و نمیخوام فیک بخرم:/


جریان از چه قراره؟

اقا من دسته بیستوریم مشکل داره و نمیتونم ازش استفاده کنم و هی پشت گوش انداختم که برم عوضش کنم

امروز رفتم از تنکسین اونجا گرفتم حین کار خورد توی دستمویه خون "ریزی" اومد و تموم شد منم زیرشیر اب شستمش(البته زمان زیادی دستم زیر اب بود)

خلاصه چون بچه های اونجا که برای مریض کار میکنن امکان داره از این استفاده میکردن(شاید البته) یکم ترسیدم و خب به جز مامانم به کسی چیزی نگفتم

الان یه استرس ریزی دارم نکنه هپاتیت؟

برم ازمایش بدم یعنی؟؟

×میدونم بچه هایی که این اتفاق براشون میوفته باید به دانشگاه خبر بدن و پرونده سازی شه براشون ولی خب همیشه تصورم این بوده خب اینا با بیمار سروکار داشتن


××خب رفتم دکتر گف واکسن بزنم بعدا وقتی جای زخم رو نشون دادم کلا اینجوری شدو گف ازمایش فعلا نشون نمیده


اینکه میگن هرچی سنگه پای لنگه بی راه نمیگن

دیدین همیشه میگیم پول داشته باشی اکثر مشکلاتت حل میشه؟دروغ نمیگیم خیلیم راست میگیم

ما یه درس داریم به اسم جامعه شناسی سلامت اونوقت داخل اسلایداش دقیقا به همین موضوع اشاره کرده که بیشترین عاملی که روی سلامت اثر داره مسائل اجتماعی و اقتصادین(حدودا نصف و بقیه مسائل بین10-25درصد تاثیر داشتن(

حالا اینکه یه وقت بحث بی پولی شد و بهتون گفتن برو خداروشکر کن که فلان.طرف رو تا جایی میتوتید بزنید اون نمیدونه چرا خورده ولی شما میدونید جرا زدید


×مطلب چیپ بود؟بخودم مربوطه دیگه^_^


ببخشید اینو میگن ولی چرا واقعا خانم 'ز' چندتا جنس مذکر میبینه هول میشه؟

همیشه برام سواله

ببینید نه اون هولی که طبیعی باشه/یه اداهای غیرطبیعی درمیاره که نه تنها من دو سه تا دیگه از دوستامونم بهش گوشزد کردن

حالا شاید منم سر یسری مسائل استرس ارتباط با پسرا داشته باشم و مضطرب بشم ولی اینکه مثلا با یه سلام یا خسته نباشید بریزم بهم نه

شاید دلیلش اینکه من داداش دارم و خب با دنیاشون بیشتر اخت گرفتم! نمیدونم واقعا


ولی درکل ایشون همیشه مضطربن مثلا20دقیقه به کلاس مونده و راهی باید طی کنیم 5دقیقس فوقش.دیوونمون میکنه هی میگه بریم بچه ها دیرمون شد اینا.یا مثلا یه هول بازیا دیگه

خداروشکر من بیوشیمی عملی رو باهاش نبودم وگرنه هرررگز اون عشقی سرکلاسش داشتم رو تجربه نمیکردم با وجود این


اولین کسی رو دوست داشتم بود

یه دوست داشتن واقعی

از اونا که همیشه خودمو کنارش میدیدم و حس میکردم باهاش اروم ترینم

دنیا بدون اون برام جهنم بود:)))))))

.

ولی الان کسی شده که درباره دوست داشتنی ترین فرد زندگیم باهاش حرف میزنم بدون اینکه ناراحت شم

 الان 6 سال گذشته هم بزرگ شدم و دیگه یه دختر دبیرستانی نیستم هم منطقی

منطقی از این لحاظ که ما هیچیمون بهم نمیخوره

اینکه ما هردو تونستیم بهم خیانت کنیم ولی عاشق واقعی اینکارو بلد نیست

دلتنگش میشم ولی نه مثه قبل که بشینم گریه کنم

ناراحت میشم که چرا نشد ولی دیگه زندگی رو برای خودم تلخ نمیکنم

ما سرنوشتمون جای دیگه هست

پیش کس دیگه

مطمئنا جفتمون اینجوری خوشحالترینیم


من الان کانال معلوم الحالو دیدم که عکس کتابای اول راهنمایی رو گذاشته بود

اقا این اتفاق برای من خیلی طبیعی بود چون دقیقا تا چهارم دبیرستان کتابام همین شکلی بود باید برای یهfriend ده تا مترادف و متضاد مینوشتیم و همرو باید حفظ میکردیم(عدد فقط یه مثاله)

معلم دوم یا سوم راهنماییمون spelling افتضاحی داشت

مثلا vegetableاینجوری میخوند

Veg/e/table

بعد حالا این معلممون خدای ادا بود.همه ازش بدشون میومد.یه body language خاص داشت

شیوه تدریسش مسخره مسخرررره بود درحدی که ما حتی صورت سوالارو باید حفظ میکردیم

کلا معلمای زبانمون نرمال نبودن یا مثل این بودن یام از اونور بوم افتاده بودن ریلکسسسسسس از خاطرات خانوادگیشون میگفتن:/



یه همکلاسی دارم که همیشه خدااااا موقع امتحانا به من اویزونه و از من کمک میخواد
کلا اینجوری بنویسم موقعی که کاری داره من ادم خوبیم
بعد من از اون بیشعورترم هردفعه میگم خوب این اخرین باره کمکش میکنم ولی باز پس فردا این میاد و من خر میشم باهاش خوب تا میکنم:(

+ینی من وبلاگاتونو میخونم انگیزمو واسه ادامه دادن از دست میدم:(همش تقصیر اون مشاوری بود برام انتخاب رشته کرد:(نمیبخشمش
کاش میتونستم انتقالی بگیرم 
کاش شهر خودم نبود
کاش
کاش
کاش
اینقدر غمگینم میخوام گریه کنم فقط

دوستام میخوان برن بیرون ولی جدا حوصلشونو ندارم

خدایی هیچ جذابیتی برام ندارن.همیشه که میبینمشون.اون چیزاییم اونا دوست دارن من خوشم نمیاد

میخوام بپیچونم ولی نمیدونم چجوری(اخه چند هفته پیشم رفتن ولی باز پیچوندم من)

دلم میخواد تو اتاق خودم باشم حتی اگه هیچکاری نکنم


دو روز درگیر چهارتا جمله بودم که چجوری با بیمار برخورد کنیم که بهش بر نخوره ما دکتریم و اون نیست و بقول معروف جوگیر علممون نباشیم(درصورتی که الان دانشجوی سال اول عمومی فکر میکنه رزیدنت سال اخره.زخمیمون نکنی با سطحت)

اونوقت الان گفتن امتحانش لغوه:/

باورم نمیشه از پروتزم زدم که اینو بخونم:(

البته اگه قرار بود پروتزم بخونم بازم نق برای زدن داشتم که بحثش زیبا و شیرین نیست(ثبت روابط فکی)!

این هفته اولین بخشم شروع میشه و ایضا اولین برخوردم با مریض:|

استرس؟؟؟

مثه چی میترسم گند بزنم ولی خب ایشالله که خراب نمیکنم.بعدم حالا خراب شه چی میشه مگه:(

من باید اشتباه کنم تا یاد بگیرم


قلبم داره میاد تو دهنم:( هنوز دارم گریه مبکنم

دندون 5ام شکست:(از دیستالش (خلفش)

دکتر برای چهارشنبه نوبت داشتم ، زنگ زدم گف اگه کنسلی بود خبر میدم

دارم میمیرم.اگه این مشکل برای بقیه دندونام پیش بیاد چی؟


×تروخداااااااااا اگه روی دندوناتون لکه سفید گچی دیدین برین دکتر حتماظاهر دندونم کاملاااااا سالم بود فقط همون قسمتش سفید شده بود که قرار بود چهارشنبه.:(

توی عکسمم یکم پوسیدگی نزدیکه عصبه میترسم اندو بخواد


اون دختر سال پایینی بود اومد جزوه رو گرفت؟گف دوهفته ایی میارم بعد دیگه پیداش نشد.البته که پیداش میشد صاف صاف گستاخانه توی چشمام نگاه میکرد


چیزخانم الان پیام داده مرسی بابت جزوت برات میارمش فردا هستی؟؟؟

بهش گفتم ممنون میشم بندازیش سطل اشغال البته اگه بعد6ماه هنوز باهاش کار داری باشه:)لطفا هم دیگه بابت جزوه پیام نده


لحنم؟به خودم مربوطه


کمبود اعتماد بنفس یعنی اینکه امروز داوطلبانه رفتم جلسه قبلو توضیح دادم و نمرمم هم گرفتم

امااااا وقتی جمعیت کلاسو دیده بودم دست و پام میلرزیدبه وضوح که مجبور بودم پامو ت بدم.دستامو محکم بهم گره کرده بودم

استادم گف ریلکس باش خودم متوجه لرزش صدام بودم ولی الان که ویس رو گوش میدم نمیبینم زیادم بد نبودم و لرزشش لااقل شنیده نمیشه

ولی خب از اینکه خودمو نشون دادم خوشحالم

متاسفانه اینقدر بی جنبه ام که از هیجان اون نخوابیدم.


+اینقدر جو زده ام الان دلم میخواد ماجرای "پ" رو تعریف کنم://


فردا میانترم دارم

فردا اولین برخوردم با مریضی هست که صفر تا صد عکسش با خودمه


نیاز دارم به انرزی مثبتاتون هممونایی که ترم پیش از سمتتون القا میشد،هموناییی که باعث شد علوم پایه رو خوب بدم


لطفا یه صلوات اگه میشه بفرستین برام


#شببخیر


امروز فهمیدم نه تنها دوتا دختر نمیتونن کار گروهی انجام بدن بلکه دوتا پسرهم نمیتونن کنار هم باشن:)))


امروز فهمیدم که خانم "ز" فوق العاده حسوده و امااااااان از اون روزی که ببینه یکی با من خوبه:))))


امروز کار خاصی نکردیم دو سه تا عکس ظهور کردیم ، از فردا مریض داریم خودمون و خب استرس لول و این حرفا



+اقاا من میخوام یه سوال از یکیتون بپرسم ولی روم نمیشه توی پی ویش اعلام کنم


Gag

چیزی که ذهنمو بیش از هرچیزی درگیر کرده حتی بیشتر از کوییز شنبه و میانترم یکشنبمم

رفلکس گگ مریض وقت رادیوگرافی هست:/

توی اینترنت چیزای جالبی ندیدم ینی همونی که توی کتاب بود دیدم

مثلا

پاشو یا دستشو فشار بده یا بیاره بالا،بی حسی استفاده کنن

نمک بخورن،پاشونو از صندلی اویزون کنن


تجربه شخصی چیزی ندارین؟؟



امروز از یه موضوع بینهایت ناراحت شدم

من کلا دوتا مریض داشتم ولی خب هرکدوم دو سه تا عکس داشتن
مریض اولم تنهایی دوتا عکسشو گرفتم و تکرار نخورد
مریض دومم3تا عکس از قدام داشت که منشی بخشمون گف با یکی از همگروهیات برو ، من دوتا عکس از این مریض رو گذاشتم که یکیش تکرار خورد و همگروهیمم اون یکی رو گذاشت که از اونم تکرار خورد

روال کار اینجوریه وقتی عکس تکرار میخوره باید استاد بیاد کنارمون خب دوباره هرکدوممون یه عکس برداشتیم اینبار خداروشکر عکس من خوب شد ولی از همگروهیم تکرار خورد.دیگه برای بار سوم خود استاد میاد عکس میگیره خلاصه من رفتم ظهور و ثبوت کردم به منشی هم نشون دادم گف خوبن و تحویل مریض دادیم

بعد نمیدونم چی شده بود که استادمون به همگروهیم گفته بود عکسی گرفتین چی شد؟اونم به استاد گفته بود من به فلانی(ینی من)گفتم به شما نشون بدنفرض کنید برای اینکه از خودش دفاع کنه من رو خراب کرده بود

ولی بحث من اینکه من که کل این عکسا رو ظاهر کردم هیچی گفتم؟موقعی با ترس و لرز میرفتم پیش استاد که عکسا رو ببینه یا بیاد کنارمون هیچی گفتم؟؟ثانیا مگه وظیفه من هست خرابکاری بقیه رو درست کنم و اونوقت اسم خودم بد در بره؟ثالثا از نظر خودم خیلی زشت بود عکسی رو که خوب استاد اومده گرفته رو ببرم نشونش بدم بگم خوبه یا نه! 
حالا از ثالثا فاکتور بگیریم واقعا وظیفه منه برم کارای بقیه رو نشون بدم تاییده بگیرم؟من که کار خودمو استاد دید و تایید کرد!

از صبح این توی ذهنمه و حتی لحظه ایی که استاد شاید بیاد دعوام کنه رو تصور میکنم.چی میتونم بگم؟اگه یه چیز بهم بگه قطعا همینارو میگم و بعدش میگم من واقعا از اقای فلانی معذرت خواهی میکنم که عکسشونو نشون ندادم!!!!!!

الان کسی هست منو دلداری بده؟:(

حالا استادمون از اون استاد با جذبه هاست که ادم جلوش لال میشه:(

امروز با یه رزیدنت مهربون اندو برخورد داشتم 

حیف که توی اتاق ظهور بودم و چهره شو درست ندیدم

ولی هرچییییی از خوبی این دختر بگم کم گفتم


+تنفرم نسبت به پسرای گروهمون امروز دوچندان شد

++یادم باشه از این به بعد زیربار کار دونفره نرم حتی اگه پسر بود:/


اینجا شده شبیه برنامه روزانه مدرسه به این صورت که فردا میدترم دارم

برام دعا کنید

عکسم خوب شه(البته دیگه نمیگم تااااا یه روزی که دوباره سوپرایزتون کنم)

کار پروتزم خوب شه

از فلانی بدم اومده

وای درسام سختن

و غیره و ذلک


حقیقتا حرفی ندارم و از اسم وبلاگم باید فهمید که روزهای شیرررررررین دانشجویی هست و خب چی از اینا شیرینتر؟

حتی هیچ اتفاق خاصیم بین من و ایکس نیوفتاده و خیلی مسالمت امیز باهم دوستیم:/

چندتا فیلم و سریال دیدم (دیدم ولی خب خیلی مسخرن!!!)اصلا بذارید خلاصه بگمشون

1.قانون مورفی:1/5گیگ رو ریختم توی فاضلاب ، افتضاح بود افتضاح

2.اسمشو یادم نیست ولی موضوع این بود لیلا حاتمی برای بیمه یه همچین چیزی از یسری ادم که از زندگی خسته شدن و قصدشون مرگه میخواد سوار یه هواپیما شن و خلاصه اینم مسخرررره بود

3.سریال کرگدن رو دیدم 2قسمتشو بد نبود امیدوارم مثل رقص روی شیشه نشه!!!

4.مانکن رو میبینم که اونم بد نیست ولی فرزاد فرزین روی مخههههه(اخه دماغ عملی به لات و لوط بودن میخوره؟)

5.crownخیلی قشنگه از اون سبک آروماست ولی متاسفانه الان یک ماه-40روزی میشه ندیدم دیگه

6.سیزده دلیل برای اینکه رو دیدم البته فقط فصل اول که بنظرم همون یک فصل کافی بود و دیگه ادامه ندادم

7.فیلم پارادیس:خوب نبود

دیگه شاید چیزای دیگم دیده باشم ولی الان یادم نیست

کتابم سمفونی مردگان رو شروع کردم ولی خب چون دوست داشتم ذهنم واسه خوندنش اروم باشه فعلا تعطیلش کردم

دختر شینا رو خوندم که خب اصلا با چیزی که دنبالش بودم فرق داشت و نتونست راضیم کنه!

حقیقتا بعضی شبا اگه وقت کنم یه تکه هایی از فوق لیسانسه ها میبینم بعضی جاش واقعا خوبه،مخصوصا حبیب

کلا این ترم انگار یا داشتم واسه کوییز جامعه میخوندم یام پروتز یام تشخیص(البته دیگه تشخیص خوندنام تموم شد چون استاد عوض شد)

ذهنم خیلی مشغوله مشخصه میدونم دلیلشم اینکه یه برنامه فوق فشرده برای میانترما داریم مثلا فردا سیستمیک دارم(دعا دعا یادتون نره)

اگه برنامه ترم بعد رو سریعتر ببینم احتمالا بعد از پایان ترم برم واسه مماغم:/

میخوام بگم برنامم ، ذهنم همشون مشغوله:/منی که هر هفته برای مامانم کیک و دسر درست میکردم توی این ترم فقط یک بار کیک درست کردم اونم با این پودرای اماده://////دلم کیکای هل و گلاب خودمو میخواد:(

از همه مهم تر دوستام3-4بار رفتن بیرون ولی من باهاشون یا واقعا نتونستم برم یا نخواستم برم

دیگه بسه تیکی:/


++اقا امروز اولین مریضم از این پسر خنکا بود که مزه میپرونن ینی میخواستم تیوب اشعه رو در دهانش جا کنم،خللصه فهمیدم خیلی جدیم و با این مسخره حرف زدنا عمرا اگه بخندم

+++میدترم رادیوم بد نشدم ینی هممون توی یه رنج نمره اییم:/

++++اینقدرامروز شلوغ بود مریض دومم فهمیدم بدون ماسک نمیشه برم توی دهنشون ولی دیگه وقت نداشتم و تا اخر بدون ماسک بودم:( حالا من بقیه روزام ماسک نداشتم ولی این دوروز اخر افتضاح بود قضیه دیگه

+++++فک کنم الکی از استادم میترسیدم که همگروهیم اسممو گفته امروز بهش خسته نباشید گفتم و اخرین مریض که داشتم تیوب رو تنظیم میکردم از کنار اتاق رد شد و یه لحظه ایستاد گف خیلی خیلی کم تیوب رو عمودی تر بذارحقیقتا میخواستم از خوشحالی بمیرم که اصلا یادش نبوده(البته هنوز کار داریم باهاش شاید بخواد تلافی کنه)

مورد اخر اینکه حالا شاید قبلا در جریان نبودم و اطلاعاتم کم بود ولی مثه اینکه یه کنگره توی شهرماست حس خوشحالی نیستا چون که من ثبتنام نکردم کهافتخارم که نیس چون شماها از من بالاترین، ولی خب میتونم امید داشته باشم اینده علمی خوبی شاید دانشگاهمون داشته باشه


دیگه برم دوره کنم شمام صلوات اخر شبتونو برام بفرستیدباتشکر


شبتون بخیر


امروز مریض اخر یعنی 7امین مریضی که قرار بود عکسشو بگیرم ، درحالی که داشتم از خستگی میمردم و پاهام سست شده بود

وقتی سرم توی دهنش یود و داشتم فیلم رو تنظیم میکردم انچنان عق زد که از اون موقع حالم بده

فقط چند ثانیه رومو برگردوندم با تمام قوا چندتا نفس عمیق کشیدم


+من خودم رفلکس خیلی شدید دارم ولی همیشه با حرکات دستم بهشون فهموندم حالم داره بد میشه:(

++عملکردم بد نبود ولی راضی نیستم شمام برام دعاکنید


داشتم یه کانال رو میخوندم مربوط به یه دانشجو پزشکی

توی یکی از پستاش نوشته بود توی فلان درسشون(فیزیو)3بار ازش خون گرفتن 

حالا واسه چه ازمایشی بود؟ه خون!بعد حالا کلا مقدار خونی میخوان در حد یکی دوقطرس و از یه تیغای مخصوص(لانست)استفاده میکنن

این واژه سه بار یه جوری منحرف کننده بود من حس کردم3لیتررر ازش کشیدن

بعد حالا هییییی مغز سوزوندم و فکر میکردم اخه کدوم ازمایش اینقدر خون نیاز داشته 

حتی اسکرینم از پیامش گرفتم اما یکم بالاتر رفتم چندتا فورواردی اشنا دیدم منصرف شدم

#بله مشکل از خودم بود البته!


++این هفته تقریبا 3تا امتحان دارم که یکیشون فارماست

امتحان رادیو عملیم هست 

درنتیجه بیاین امشبم دوتا صلوات بفرستین برام


این خوشگل رو دیده بودین؟؟؟البته که کلی کار داره من فقط جای درست گذاشتمشون.خیلی دوسش دارم(سایزشو تغییر دادم اینقدر کشیده شده وگرنه خیلی جم و جوره بچم)


به معنای واقعی کلمه امروز


واقعا روز شانسم نبود،کلی عکس خراب کردم،البته رنج نمراهامون شبیه هم بود اماا اصلااااا از عملکردم راضی نبودم


اخرین مریض که پنج تا عکس pa داشت یه جوون نامتحرم سیگاری بود،دوتا عکسش تکرار خورد که یکیش مسئولش من بودم(اون یکی رو یه سال بالایی باید میگرفت،مدل عکسش فرق داشت)،وقتی صداش زدم اومد با یه لحن طلبکارانه گف باید دوباره اشعه بخورم؟؟؟بهش گفتم اقا این اشعش اونقدری نیست که نگران کننده باشه بعدم شما این روپوش رو پوشیدید ،ماها که هیچی نداریم چی باید بگیمبعد گف نه بگو یکی دیگه بیاد بگیره!!!!!!فرض کنید چه حالی بهم دست داد؟دلم میخواست با همون گیره فیلم اینقدر بزنم تو سرش که دیگه هیچی نگه دلم میخواست بگم این اشعه ایی!!!!!!! که میگی شاید شاید خطرش از اون سیگار بدبویی که کشیدی و حاضر نشدی بعدش مسواک بزنی کمتر باشهبهش بگم تویی که میای مرکز اموزشی باید پی همه چیم به تنت بمالی(لطفا نگید شاید پول نداشته باشه،اولا که کلی کلینیک با تعرفه های خیلی بصرفه توی سطح شهر هست،بیمه های مختلف هست و ثانیا که کسی که ایمپلنت داره و گوشی دستش روی2-3تومنه قطعااااا پول یه کلینیک خارج دانشگاه و با قیمت معمولیم داره)ولی هیچی بهش نگفتم گفتم بشنید لطفا اخر دفعه استاد رو صدا میزنم که تایید کنهواقعا من این چندوقت خیلی با ادمای مختلف برخورد داشتم از مرد و زن بگیر تا جوون و پیر هیچکدومشون همچین حرفی رو نزده بودن که این اقا زد ،حتی اون پسر خنکه، 

دفعه قبل حتی یه اقا اومد اخرش گف دفعه پیش از همین دندونی شما عکس گرفتین یه نفر دیگه عکس گرفت ولی امروز یک ذره اندازه اون دفعه اذیت نشدمخدا بهت کمک کنه دستت دردنکنه!واقعا یکی مثه ایشوون که از همون حرف زدن و پوشش مشخص بود چقدر از سطح اقتصادی پایینه ، یکیم مثه این اقا که فکر میکرد با یه عکس اضافی قراره سرطان غدد لنفاوی بگیره

اینقدر ناراحت بودم که ظهری نخوابیدم و بعدم چون کسی نبود خونه شروع به گریه کردم


پ ن: اشعه یکسری اثار قطعی و احتمالی داره که سرطان جز احتمالیاس و قطعیش مثه قرمزی پوست.درحالت عادی همون قطعیش خیلی کم پیش میاد چه برسه به احتمالی!اونم با یه عکس برداری.احتمالیش یه درصد خیلی کم احتمال داره رخ بده یعنی اینکه شما چقدرررررر شانشتون گه باشه(ببخشید)سرطان بگیرید.مورد بعدی دوز سالیانه دریافتی برای مریض هست که الان دقیق یادم نیست ولی نباید بیشتر از اون شهکه اصولا هم با یه عکس دندون شما به اون dose limitنمیرسید و کمتره

همینجورشم ما از زمین و خورشید و هزارتا کوفت دیگه اشعه دریافت میکنیم پس بهتره این دیدگاه مسخره رو عوض کنیم


+دست و دلم نمیره فارما بخونم بیاین باهام حرف بزنین:(


به مناسبت روز دانشجو بیاین برام یه پوشیدنی اعمم از هودی فیروزه ایی که دیدم بخرید مرسی:(

البته من خودم تا موقعی داداشم بهم پیام داد نمیدونستم(صبحم دانشگاه نبودم که بفهمم)


خب من خیلی پولکیم و تا یه جریانی میشه به خانوادم میگم خب چی برام میخرین؟(اصولا هم به کتفشون نیست)مثلا پروسه تولد گرفتن توی خونه ما خیلی عبث و بیهوده تلقی میشه و ترجیح میدن پولشو بدن بهمون .کلا هم ما یبار در سال تولد داریم اونم مال مامانمه چون شب یلداستاخرین باری که تولد گرفتم فک کنم دبیرستانی بودم شاید راهنمایی


+فکر کردین یادم رفته قرار بود بیام غیبت اون دانشجوعه رو کنم؟؟

لالا سرم شلوغه این هفته دوتا امتحان دارم:/


++صبح عکس دندونامو میذارم میگم که چه اتفاق وحشتناکی افتاد


خانم ز از ایناست که یه حرف از این میبره برا اون ، از اونم میاره برای این

دقیقا مصداق یه خاله زنک!و این وسط کاملاااااااااا تمیز کار میکنه و خودشو ببخشید چ* میکنه برای بقیه!

میدونید هیچکس جز من چهره بدون نقاب ایشون رو ندیده و همه فکر میکنن چه دختر خوبیه


میخوام رابطمو باهاش قطع کنم درسته همگروهیمه

ولی بدرک تا کی ببینم و حرف نزنم؟


چیزی که الان فهمیدم مردم چهره مارو با نقاب دوست دارن!اگه ما خودمون باشیم نمیتونن قبولمون کنن


از شگفتی های روزگار این ترم اینکه همه درسخون شدن! جای تعجبه

کسی که علوم تشریح یک رو افتاد

ژنتیک افتاد

فیریولوژی افتاد

حالا از ماها بیشتر میشه!


یکی از دلایل داشتن سوالاس!

مثلا میانترم رادیو اکثرا سوال داشتنواکثرا خوب شدن.


سیتمیک سوال داشتن

فارما

و این اخریشم زبان!

دیشب یه تعداد سوال فرستادن تو گروه اینقدر کثیف و شلوغ بودن نخوندم و گفتم این همه سوال نخوندم اینم روش

امتحان از40 بود شدم32

اونوقت یکی از بچه ها که کارنامه درخشانی در علوم پایه داشت شده40!

البته غلطام خیلی مسخره بودن چون بینهایت خوابم بود وخسته بودم

مثلاvital signsرو خوندمvisual signs پس شد انچه شدهی هم نگاهش میکردم میگفتم خوب ما همچین چیزی نداشتیم که

خلاصه یکم ناراحتم باهام حرف بزنید:(


این وبلاگمه و بجز اینجا جایی رو ندارم حرفای دلمو بزنم

پس مجبورم یه جور خودمو خالی کنم

پست قبلی گفتم برام مهم نیست حقیقتا ته دلم یکم مهمه،مهمه بدونم کی اینارو میگه!

مامانم حدسش روی یکی از اقوامشه

این قومشون من تا به امروز فکر میکردم یک درصدم من توی زندگیشون اهمیتی ندارم

چند تا دختر داره

فقط یکشون دانشجوی دکتری یه رشته هست که اصولا اینده شغلی انچنانیم نداره:) و کلن هم همه دختراش دانشگاه دولتی نبودن

بقیه توی کارای زیبایین

ولی درعوض هم خودشون هم شوهراشون بینهایت پولدارن

از اونا که سالیانه یه مسافرت خارجه توی لیستشون هست،کل زندگی ما شاید سرمایه یکی از اونام نشه

یکیشون که کلا خارج از کشوره


ولی واقعا چرا؟چرا من این همه اهمیت دارم که بهم حسادت شه

من نه زیبایی اونارو ندارم نه پول اونارو

متاسفانه یا خوشبختانه فقط یه مغز دارم که همیشه درحال درسخوندنه

باورنمیکنم اینا این حرفارو زده باشن!

البته حسادت همه جا هست مثلا پسر یکی از اقوام مامانم دانشجوی دکتراست تهران.بعد مامانم با یه ذوقی گفته بود شنیدم فلانی هم پسرش دکتری دارهیه دفعه یکی از این دخترا گفته دانشجوی دکتراست وگرچه هنوز دکتر نشده!

کلا توی زندگیم من در جمع 3-4بار خونه اینا رفتم اصلا نمیفهمم این حرفارو


بد بشی یه چیز میگن خوبم بشی یه چیز دیگه میگن

گه توی این اقوام ما خلاصه چه مامانی چه پدری!


+ظهر شبی که ماه کامل شد رو دیدم ،عصر مامانم اینو گف و الان بعد مدتا رفتم ولاگ دکتر حسن ربولی دیدم مامانشون فوت شدن حتی از چهلم هم گذشت:(دیگه شرایط حالمو متصور شین



دیروز یکی از اقوام مامانم ازش پرسیده دخترتون درسشو تموم کرده؟
مامانم با حالت تعجب گفته نه من دختر هنوز سال سو
بعد گفته مگه دخترتون میولوژی نمیخونده؟
مامانم دیگه بیشتر تعجب کردهتوضیح داده نه دندونه
بعد بنده خدا گفته بود یکی بهش گفته دخترتون دوسال!!!!پشت کنکور بوده بعدم میولوژی قبول شده-_-

خداوکیلی تا چه حدحسادت دیگه؟
واقعا من تو زندگیم کاری به این ندارم که فلان قومم چیکار کرده یا نه مخصوصا اگه درسی باشه:/

اینم روی اون حرفایی شنیدم پردیسه و ازاده
حتی شنیدم گفتن پیام نورهاینو به خودم گفتن مجبور شدم بگم بابا پیام نور اصلا این رشته هارو نداره،همیطور بگم شهر خودمون اصلا دندون ازاد ندارهحتی خیلی از این بزرگواران کارنامه و کارت دانشجوییمو دیدن!
باید بگم 3سال از کنکوری بودن من گذشته سرتونو از ماتحتش دربیارین دیگه

اولین باری که عاشق دخترای چشم بادومی و رنگی رنگی کره ای شدم راهنمایی یا شایدم اول دبیرستان بودم

اوایل همیشه مقاومت میکردم و به دوستام تشر میرفتم که چجوری میتونید سریالاشونو ببینید بدون اینکه قیافه هاشو قاتی کنید و ترجیح میدادم همون فرار از زندان رو ببینم


اولین سریالی دیدم ازشون dream high بود یهو اینقدر منقلب شدم که فصل دومشو سفارش دادم

 اولین اهنگی که ازشون دیدمhot summer ازfxبود دلیلی که خوب توی ذهنم مونده اینکه با اینترنت dial up دانلودش کردم دقیقا 34مگ حدود 2-3ساعت طول کشید:) همین قدر تباه

اینقدر غرق دنیای رنگیشون شده بودم که دیدم واسه هر گروهی یه فایل جداگانه درست کردم همه موزیک ویدیو ها همه اجراهای زنده همه کام بکا و حتی چندتایی برنامه تلویزیونی ازشون داشتم

بحث قابل گفتگو!!با دوستام داشتم

همیشه خدا اتوی مو دستم بود تا موهای مجعدم مثه اونا صاف بشه ، لباسامو با وسواس خاصی انتخاب میکردم ولی در90%موافقم شبیهشون نمیشد حالا

گذشت گذشت خورد به امتحان نهایی و کنکور و. 

دیگه هیچوقت ندیدمشون 

فایلای کامپیوتر دیگه باز نشدم و حتی خود کامپیوترم دیگه روشن نکردم.یاداوریشون همینقدر برام دردناک که هیچکس نمیتونه درک کنه اون روزای خوشم گذشت

تا اینکه چندوقت پیش خبر خودکشی خواننده کره ای رو خوندم!عضو مورد علاقم توی fx

و حالا امروز رفتم یوتیوب و چندتا اهنگی دوست داشتم رو نگاه کردم

اکثر گروه هایی دوست داشتم از هم پاشیدن و خبری ازشون نیست و گروه های جدید اومدن


بنظرم این غمگین ترین اسکرین شاتی بود تاحالا گرفتم


کامنت اول رو فقط خودم درک میکنم دل واسه تک تکشون تنگ شده

از بین اینایی که نوشته فقط یه گروه چندتا اعضاش باهم موندن و بقیه جدا شدن از هم


از همگروهیای پسرمون متنفرم، از این فلرت بازیا به قول معروف

و از اینکه بخوام باهاشون درباره علایقم، اینکه چی غذا بلدم درست کنم، اره ماشین دارم و غیره حرف بزنم کهیر میزنم


اینا دقیقا موضوعاتی هستن که امروز یه عده دربارش حرف زدن


خیره ام به تلویزیون

اشکام میریزه

طاقت ندارم 

بابام رفته

مامانم نیست

من و داداشمیم ، 

نمیدونم نامرد بودن براتون چه شکلیه ولی برای من که دیده شد چه سخت چه سخت

هیچ تمرکزی روی درسام ندارم

4تا کلمه میخونم اشکام میریزن


امروز بابام داشت یه چیزی میخوند نمیدونم راست بود یا نه ولی از مکالمات دختر سردار بود

اونجایی که گفت روله بابا دستم روی دهنم بود 

اخرین باری اینقدر گریه کردم یادم نیستفک نکنم واسه یه شهید اینقدر تاحالا اشک ریخته باشم

کاش میتونستم مثه بقیه قرص و محکم باشم

من نه از جنگ میترسم نه از امریکا نه هیچکس دیگهگریه ها، از ترس نیست

گریه هام از کسیه که شبیش نیست هیچکس شبیش نمیادگریه هام برای کسیه که به ارزوش رسید


شهرم غمگین ترین چهره رو داره

همه جا بنر و پارچه سیاه


من سعادت اینو داشتم یکبار روضه خونه سردار برم

تصور اینکه  اگه دوباره سعادت نصیبم بشه و من برم تحمل اون فضا بدون حاجی چقدر سخته


+بخوابیم اما امان از این هجوم فکرااما امان از حال دل خیلی از ما


شببخیر


از 8جلس یکی از استادای پروتزمون 1جلسه تشکیل شد

اخرشم 3تا جزوه داشت گف همینارو بخونید 

نگران نمرمم نباشید(حالا همه از سختی امتحانش میگفتن)

یکی پریروز رفته بود پیش مدیر گروه اعتراض

امتحان رو لغو کرد و گفته تا جلسات تشکیل نشن امتحان نمیذارم بگیرن

بماند که حالا اون استادمون که کلاساشو تشکیل نمیداد یکسری جریانات داشت که نمیخوام اینجا بگم

این یک هفته ایی گذشت همش به گریه بود ، همین حالام حال درستی ندارم

امتحان بعدیم فارماست 

کلی درس قرار بود توی این هفته بخونم که نشد

توی قلبم یه حس سنگینی دارم



سه سال پیش همچین شبی این رو نوشته بودم

کاملا شبش توی ذهنمه

درحالی که برای اولین به خودم جرات حذف دادم

هممون از غول بزرگ جنینی که فقط3 جلسه تشکیل شد و قرار بود هرچی توی 9ماه رخ میده رو خودمون بخونیم میترسیدیم

بافتی که هنوز درک نکردم که چرا اون حجم زیادش رو برای ترم یک گذاشته بودن در شرایطی که میتونستن بین 3ترم اول به طور عادلانه تقسیم بندیش کنن

اون شب رو یادم نمیره که بافت جعفر دستم بود رو هی ورق میزدم و میدیدم ای دل غافل اینا رو که یادم نیس!

جنین رو چه بخواین چه نخواین یادم نبود و بلد نبودم

از اون شب همین نوشته مونده و یاد اون استرسش.ولی بگو یک کلمه از درسا یادم هست؟خیر

بیا ازم بپرس توی هفته دوم چی میشد؟ 

بپرس چند درصد از اون بافت شناسی حفظی مزخرف توی ذهنته؟

میگم هیچی


یکم از این نوشته ها اومدم پایین تر رسیدم به سال قبل

19/10امتحان نورو

اونم یادمه که یه فلاسک پر چای گذاشتم کنارم

امتحانمو عالی دادم

پنجشنبه بود رسیدم خونه 5روز برای امتحان بعدش که باکتری بود وقت داشتم

به خودم استراحت دادم اون روزو فیلم دیدم کاتیوشا

شب عکس جزوه هامو فرستادم برای بچه ها

احتمالا تصور میکردم روزای سختم میگذرن و سال دیگه راحتترم

ولی.! خب اسون نشد سختم نیست

پسفردا امتحان فارما دارم

پشت بندش بدون هیچ وقتی مهارت دارم

و بعدش جامعه!!!فک کنم بارها اینجا درباره جامعه غر زدم:)

امید دارم این دو هفته زنده بیام بیرون چون تاحالا اینقدر فشرده امتحان ندادم


+ من خیلی قولا به خودم داده بودم که سر اکثرشون نموندم .اینی اینجا نوشتم رو یادم نمیاد چی بود


دعا برام یادتون نره


نمره امتحان دیروزم اومد

درسته خوب شدم ولی احساس میکنم بازم کمه جرات اعتراضم ندارم

چون میترسم کمش کنه

ولی با این احوال فکر میکنم حقم بیست بود بخدا(غلطی نداشتم و یه چیزای جزیی شاید ننوشته باشم)

تازه یبار که کوییز گرفت اونم بدون غلط نوشتم

بخدا من شخمی ترین شانس رو دارم خانم 'ز' توی یه امتحان که مسئله داشت یکاری انجام نداده بود و بتبع اون جوابش غلط شده بود بعد فرض کنید کااااااامل گرفت نمره رو

حالا من بودم کل سوال رو ازم کم میکرد

خب ناراحت میشم دیگه:(


حوصله ندارم اون اهنگ حبیب که میخوند 

من خسته من تنها لب ساحل قدم زنون. رو بذارم

ولی میخوام بگم چقدر دلنشین برام:////


+بعد از یک روز، بیان ناز اوردن رو گذاشت کنار و باز شد!

اینجوری بگم که هی ادرس رو زدم میگف connection safe نیست 

میخواستم بگم مرد مومن 4-5سال میومدم چرا نگفتی


++پست قبلم باید بگم واقعا نصفه شب داشتم سکته میکردم و شقیقه هام درد گرفته بود و صدای قلبمو میشنیدم

ولی امتحانم خوب بود


من اینستاگرام ندارم ولی واقعا مگه میشه ادم لایو بگیره بعد متوجه نشه قطعش نکرده؟


+تنظیمات پابجی رو ریختم بهم الان وقتی میخوام سرممو برگردونم دقیقا طرف میتونه 7بار منو بککشه:(


++توی چای زنجبیل ، کافی میکس ریختم(شیر نداشتیم حوصله ابجوش هم نداشتم)امیدوارم معدم تعجب نکنه


با مغازه دار خیابونمون دعوام شد:/


اول یه چیز بگم این اقا کلا بی اعصابمه جوری که داداشم میگه ازش نخرید نکنید و چندین بار هم خودم دیدم با این شرکتایی که براش وسیله میارن داره دعوا میکنه:/


خب ماجرا من چیه؟


اقا من چندتا وسیله برداشتم گذاشتم روی پیشخوان بعد هی صبر کردم تا قیمت رو بگه بهم(مثل اکثر مغازه هایی که رفتم)بعد نگاش کردم بهم گفت چیه!!!

گفتم میشه اینارو برداشتم حسابشون میکنید

گف کارتتو بده من تو ذهنم حساب کردم همه مشتریا اول کارتشونو میدن 

منم دیدم اینجوری جوابمو داد گفتم اونا اشتباه میکنن منم باید تکرار کنم؟گف نه کجا اشتباه میکنن اگه اشتباه پولی اتفاق بیوفته میگن

دوباره دیدم ول کن نیست هی میگه هی میگه بهش گفتم بهتر نیست اخلاقتون با مشتریتون ملایمتر باشه و همینجور داشت حرف میزد اومدم بیرون

واقعا احترام سنشو داشتم اگه جوون بود قطعا برخوردم جور دیگه ایی بود

به بابام گفتم امیدوارم یه چیز بهش بگه

و عمررررررا اگه پامو اونجا بذارم دیگه

واقعا مغازه دار باید اخلاق داشته باشه یه سوپر کنار دانشگامون هست میری یه اب معدنی بخری فروشنده کلی تشکر میکنه هی میگه قابلتونو نداره اخرشم میگه روزتون بخیرایشونم هست


هفته پیش بابت امتحانام نبودم

این هفته هم درگیر مسافرت اینا

خداروشکر بابت همه چیز


+بچه ها یه اتفاق خیلی خیلی خوب برامون افتاده که دلمون نمیخواد حسرت ایندش به دلمون بشینه میشه میشه علاوه بر اون صلوات همیشگیهروقت که انرژی مثبت داشتین و هر وقت خواستین دعا کنید و سر نمازاتون بگید خدا حواسش به منو و خانوادم باشه؟


اقاا

یه کانال یوتیوب هست که فیلمای قدیمی ایرانی میذاره(بله ایرانی هم میبینم اصلا مگه میشه ندید)البته میگم قدیمی نه دهه40-50ها

همین دهه80و اوایل نود رو میذاره خلاصه دیشب چشمم خورد به "پارک وی"خدای مسخرگی بود این فیلم مثلا ژانرش ترسناک بود و فک کنم رده سنی داشت بعد توی اون سنی من دیدمش تنها جاییش ترسیدم که نیما شاهرخشاهی با ماهیتابه زد تو صورت مامانشینی میگم خدای مسخرگی بود باور کنید

بعد حالا پریشب یه فیلم یکمشو دیدم خوشم اومد میخوام ادامش بدم اسمشم من مادر هستم بود ایشالله که خوب باشه ولی کامنتا میگفتن ته غم انگیزی داره 

اها 1917 و togoهم دانلود کردم ببینم

ولی خب هنوز واسه امتحان پروتزم درست حسابی نخوندم عذاب وجدان دارم و اینکه دوباره میگرن شروع شده؛( و دوشب گذشته از درد هیچی نخوندم امشبم هم که اوکی بودم هیچی به هیچی باز


اگه پیشنهاد سریال یا فیلمی دارید بگید لطفااااا

وهمینطور کتاب چون قراره برم کتابفروشیییی البته دیشب خدابانو یه چالش گذاشه بود که کلی فیلم و کتاب معرفی کردن میتونید توی کانالشون ببینید


من طرفدار قهوه نیستم پس زیاد سمت درست کردنش نمیرم

ولی این رسپی که دیدم چه جالب بود گفتم شاید ندونید 

کلا شکر میخواد و قهوه و اب(هر سه به نسبت مساوی)

اینقدررر با همزن بزنید تا پف کنه(یه چیزی شبیه سفیده تخم مرغ برای درست کردن کیک)

مورد بعدی اینکه ما با نصف پیمانه انجام دادیم خیلییییی شددرحدی که بقیش رو اگه همون لحظه نخورید دیگه کاریش نمیشه کرد با اینکه توی رسپی میگه تا یک هفته میتونید نگهش داربد ولی باید بگم وقتی نگه میدارید بعد چند ساعت تهش اب میندازه

بعد هم دیگه یکی دو قاشق بریزید توی شیر جوش و بخورید


این شب پنجشنبه ایی که من دارم پروتز میخونم شما اینو

گوش بدید



رفتم خرید با این تفاوت که سمت راستیا گرونتر شدن و با پولش میتونستم حداقل یه کتاب بنام و مشهور بخرم!

و اینکه صمیمانه مغدرت میخوام که برای درسم کتاب خلاصه میخونم ولی باید بگم ترجمه کتاب کاملش ر.! و نمیدونید که چقدر گریه کردم بابت نفهمیدن متنش و اخرشم قید یه جاهاییشو زدم:)

 اگه همون موقع امتحان پروتز داده بودن ،بنده الان جزوه تشخیص مینوشتم نمیدونید چقدرررر از بحث کیست ها خوشم اومده حتی اگه نتوتم تشخیص بدم

××نگفتم دو هفته دیگه باید برم دوباره بخش رادیو و از الان افسرده شد

+++اقا من میخوام به پریا پیام بدم ولی روم نمیشه چون هروقت کارش دارم پیام میدمو اینکه خیلی وقته ننوشته نمیدونم اینجارو میخونه یا نه ولی امیدوارم باشه تا سوالمو بپرسم


سرتون و درد نیارم

بنده مثه اینکه چندین بار با رییس دانشکده برخورد داشتم بدون اینکه بفهمم و یا حتی سلام کنم

اخرین موردی که واضحا یادمه این بود که کنار تکنسین وایستاده بودم ایشونم بود بعد من در یک قدمیشون بودم بهم گف سلامینی میدونید اون اول سلام کردخیلییییی بد بود امروز تازه فهمیدم:)

اخه همیشه تصور من این بود رییس هیچوقت اینقدر به دانشجو نزدیک نیست و برای دیدنش باید وقت گرفت و.

حتی نمیدونستم متخصصم هستن

ینی دقیقا همینقدرررر از مراحل پرت تشریف دارم


گوش بدید


بنظرم نه تنها مهناز افشار هیچی حالیش نیست بقیم از سر جوگیری و احساسات رای میدن

همین گلدن بازر ارش!

خدایی کار دختره اونقدرا شاخ نبود کلا دو سه تا حرکت سخت داشت که اونم واسه کسی که 5سال کار میکنه چیزی نیست(بنده دو سال اسکیت کار کردم در جریانم)حتی ابیم گف اونایی رو یخ هستن جالب ترن فقط چون میدونست ارش بخاطر اهنگش مثبت میده گفت بذار از تماشاچیا بپرسم

ارشم چون فقط اهنگ خودش بود اینو داد مثه رقص مسخره اون دخترا که بهشون رای مثبت داد چرا؟چون اهنگ خودش بود

یا اون پسر بچه ایی که مایکل جاکسونی رقصید!خدایی جز عقب بردن پاهاش کار دیگه ایی کرد؟؟یقین دارم مرحله اخر هیچ کاری نمیکنه


قشنگ همه این گلدن بازرا لااقل استعدادی مساوی بقیه داشتن:///////


اگه من خواستم دوباره این برنامه رو ببینم بزنید تو دهنم


امروز باید یکسری کارا رو تنهایی بکنم و چندجا تنها برم

با21 سال سن شدیدا وابسته خانواده و بخصوص مامانممالان احساس میکنم بدون اونا نمیتونم کاری بکنم://////////////////

اینجور بگم با این سنم تا حالا یه کار اداری انجام ندادم یه فیش بانکی (درخواست؟!)پر نکردم 

کارای اداری همیشه بابا زحمت کشیده حتی اونایی که مال دانشگام بودن

برای جزوه و کپی زدنا هم که همیشه داداشم بوده:/

همینو بگم تاحالا تنهایی خرید اینا نرفتم(خدایی حس میکنم بهمم نمیچسبه تنهایی)

خلاصه احساس بدی دارم


وای الان دیدم یه خبر زده دانشگاه ها تا15فروردین تعطیلن

نه تروخدا

نه تروخدا

نه تروخدا

ما همینجوری تا اخر تیر میرفتیم الان با این اوصاف فک کنم ترم6تموم شه مستقیم فرداش باید بریم سرکلاسای ترم7

مورد بعدی اینکه ما دوتا بخشمون بعد از عید بود الان رادیو و پروتزم اضاف شد بهش وای خدا:(

من حاضرم برم سرکلاس بخدا

درسته رادیو از نظر من کثیف ترین بخشه چون از صبح حداقل با7-8نفر سرکار داری ولی بخدا راضی نیستم کلاسای تئوریمون تشکیل نشن

همینطور ما این ترم تشخیصی2و3 رو باهم داریم که خیلییییی زیادن(شاید مثلا تشخیص 2فقط با یه استاد حدود بیست جلسه داشته باشیم فقط یه استادا اون یکی استادشو نمیدونم چقدر باید بیاد)

بعد همینطوری تا الان که2-3هفته از ترم گذشته ما چند تا کلاسمون تشکل نشده اصلا مثلا یکیش جراحی1

بخدا نمیشه اینطوری، باید بریم


دعا میکنم لااقل پیام بدن کلاسای تئوری برگزار میشه:(


فقط امیدوارم فیک باشه خبرش


دعای امروزم اینکه خدایا خودت مواظب تموم پرسنل بیمارستانا باش از نگهبان دم در تا فلان متخصص

کانال مستانه،آذین و شادی رو دم به دقیقه چک میکنم برای سلامتیشون دعا میکنم


+دیشب contagion رو دیدم پشمام از این حجم شباهت ریخت

امشب برنامم چیه؟lion یا marriage story رو میبینم


دیشب که پست گذاشتم صحبت کنیم خیلی حالم بد بود

در همین حین به یکی از دوستای دانشگام پیام دادم و خیلی از ماجراها رو تعریف کردم براش اولین بار بود که برای یکنفر ویس میفرستادم و گریه میکردم

خیلی باهام صحبت کردم راهکار داد،درکم کرد اینقدر ارامش به وجودم ریخت که حالم خوب شد

اما ته ته قلبم یه حس بده که چرا اینجور شده؟ینی من خودم اجازه دادم همه این وقایع پیش بیاد یا چی

بهم گف اولین باره میبینم طرز تفکر دیگران و حرف بقیه برات مهم شده(اینا از اثرات دوستی با خانم ز هست)حتی استرسمم بخاطر دوستی با اونه و وقتی کنارش نیستم خیلی خوبن:(

درهرحال میخوام برگردم به روزای بیخیالیم.بجز خودم و ارامشم کسی دیگه ایی مهم نباشه برام



این چند روز اینقدر حرکات عجیب و غریب از همکلاسیام دیدم که متوجه شدم اون تصور غلطم از فرهنگ هیچ ربطی به اینکه تو پولدار باشی مهندس و دکتر باشی نداره

هرچی که هست ربط به اینا نداره

هفته پیش که یروز رفتم دانشگاه همین خانم ز که ادعای اینو داره خواهرش رزیدنت فلانه و خونش سه تا دکتر!!!!!!!داره(حالا من که میدونم چجور فرت و فرت دکتر شدن ولی به روش نمیارم فقط کافیه یکبار بگم بالای تاییدیه انتخاب واحدتو بخون نمیخواد ما رو گول بزنی که خیلی باهوشین نوشته سهمیه چی؟)میگه من خندم میگیره بچه ها ماسک زدن:| فرض کن اخه

یا توی گروهمون خیلی مقتدرانه میگن میرن بیرون و پیاده روی از این حرفا!!!ینی میخوام بگم اینقدر میگن این دوهفته دندون رو جیگر بذارین واسه اینا شوخیهیعنی واقعا هنوز انگار متوجه نشدن.خیلی جالب بودن پیشنهاد دادن یک هفته که نمیشه تو خونه موند برنامه بریزید بریم بیرون.من سرمو کجا بکوبم؟

از اون طرفم همکلاسیام استوری مسافرت گذاشتن

همین چند ساعت پیش مستانه پست گذاشته بود که کل دنیا دارن مطالعات خیلی گسترده روی این کرونا انجام میدن اونوقت جامعه پزشکی ما هنوز باید رعایت بهداشت و کووووچیک ترین مسائل رو یاد بقیه بده. حالا فک نکنید حتما باید میزان تحصیلات پایین باشه تا نیازمند این اموزشا باشه دقیقا توی دل همین دکترا هم افرادی هستن که خرید عیدشون براشون واجب تر از سلامتی ریه هاشون هست:)


دو چیز رو هرگزززز نمیخوام امتحان کنم

یکیش خورش اسفناج با مرغ مامانم

یکی هم کیکای بینگو


×حالا الان یاد یه ماجرا افتادم بذارید لااقل این یکیو بگم رو دلم نمونه

یه مدتیه ما با سرعت نتمون مشکل داریم ایضا با قطعی های زیادش(ینی ماهی200-300گیگ میخریم کوفتمون میشه)

بعد حالا یه مدته ما پدر این شرکت رو دراوردیم(البته که باید خدمات درست بدن هم اینکه ما مشتری چندسالشونیم هم اینکه هیچ وقت مودممون خالی نبوده!!![این تیکه رو برعکس بخون])

حالا یکی از راهکاراشون خیلیییییی باحال بودخانومه اخرش گف سیمی که مودم به پریز وصل میشه رو عوض کنید حالا من عوضش کنم برق بیشتری از توش میره؟


++شبتون بخیر که ما فردا کلاس انلاین داریم


شادی چندوقت پیش نوشته بود

اینروزا توی گروه خانوادگیشون پیام بهداشتی میذاشته

اخرش داییش میاد میگه بزنین فلان شبکه داره سوپ ضد کرونا یاد میده

بنده اون روز کلی خندیدم حالا فهمیدم خاله های خودمم زیاد بهتر از این نیستن

پریشب بلند شدن رفتن کافی شاپ!!!!(البته نمیدونم تو این اوضاع باز هستن یانه)در هرحال از من فقط ادرس خواست

میخواستم اون لحظه نه تنها کله خودم بلکه کله تحصیل کرده اونا رو هم بکوبم به دیوار


چندتا سوال داشتم

1بنظرتون وجود دوست صمیمی توی دانشگاه اامیه؟

2بنظرتون باید با همه همکلاسیا خوب بود و بهشون کمک کرد؟

3حاضرید یه سختی(حالا نه چندان زیاد)تحمل کنید که دوستتون راحت باشه؟

4فکر میکنید از دیدگاه بقیه مهمه که چرا شما با کسی نیستید؟

5معیار انتخاب دوست چیه؟

6فکر میکنید این دوست صمیمیتون بعد دوران دانشگاه هم هست یا نه؟


همینااگه تجربه خوب و بدی از دوستاتون دارین بگید که منم روم شه بازم بیام از خانم ز بگم


میدونید سختترین کار دنیا تو این برهه زمانی چیه؟

اینکه بخوای اطلاعات غلط خانوادتو درست کنی

اطلاعاتی که منشاش گلین گلین و گیزمیز و پیجای فیک اینستاگرامه

اینقدر من پستای مستانه رو براشون فوروارد کردم اینقدر این بنده خدا به زبون ساده درباره دستکش و الکل صعنتی توضیح داد

اینقدر از جاهای معتبر براشون چیز میز میفرستماینقدر هی میشینم چیزای بدردبخوری که میدونم تصور غلطی دارن براشون پیدا میکنم به زحمت با گوگل ترنسلیت ترجمه میکنم

اخرش داداشم میاد میگه دکتر گفته فقط ویتامین سی باید بخورین

هی میگن اگه ما بریم بیرون فقط توی ماشینیم(این خط رو بابا و داداشم میگن ،مامانم بنده خدا نمیره جایی)

دیگه نمیدونم چیکار کنم هی یاد شادی میوفتم میگف کلی توضیح دادم براشون اخر داییش گفته بزنید فلان شبکه داره سوپ ضدکرونا یاد میده

من غبطه خانواده های با فرهنگگگگگگ رو میخورم.احساس میکنم هنوز فکر میکنن من بچم و نباید به حرف من گوش داد


×مرسی بابت جوابتون البته4تا بیشتر نبود


بیاین توی این سال ارامش روان خودمون!!!!فقط برامون اهمیت داشته باشه

اگه میبینید یکی داره با حرفاش با کاراش اذیتتون میکنه حذفش کنید اگه نمیتونید لااقل کمرنگش کنید

هی نگید فکر کنم ناراحت شد یا قرار ناراحت بشه اونجایی که میبینید همه راه رو درست اومدید این دیگه مشکل از حساس بودن اون فرد هست بیخیالش شید


اینا رو خودم تمرین میکنم که کمتر دیگه بابت رفتارای دوستام زجر بکشم 


سالتون پررررر از رنگ شادی


دلم واسه دانشگاه تنگ شده:(

واسه دوستام بجز خانم ز هم :(


دلم واسه درس خوندن واسه کتاب گرفتن از کتابخونه و غرغرام سر پروتز واسه غرغرای نکردم سر رادیو2 تنگ شده

میدونید اگه بعد تعطیلات بریم همش روی دور تندیم بدون هیچ لذتی

من واسه اون توربینی خریده بودم کلی ذوق داشتم خب:(


اقااااا اپلیکیشن طاقچه چقدر بهتر از فیدیبوست


اصلا احساس میکنم فیدیبو بخاطر دیجی کالا اینقدر تعریف میشه ازش درصورتی هیچی نیست واقعا(البته من دوتا کتاب cdrخریدم ازش .از این لحاظ منکرش نمیشم که کتابای علمیش خیلی بیشتر از طاقچس)

ولی طاقچه بنظرم ارزونتر بودن کتاباش و همینطور دوتا کتابی که قصد داشتم بخرم ولی فعلا بخاطر کرونااااااااااااا نمیتونستم رو توی طاقچه پیدا کردم.

در ضمن کتابای ایرانیش بیشتر بود حالا دوباره نگاه میکنم


این روزا دارم دوجلسه پارسیل رو به بهترین شکل خلاصه نویسی میکنم امیدوارم فقط نصف کاره ولش نکنم

هزاران خورشید تابان رو میخونم

و دیگه دیشب اینقدررررر از کاغذ بیخط توی کانال کوکو گفتن دانلودش کردم دیدم .حقیقتا من خوشم اومدریتم ساده و خوبی داره



از این همه بی نظمی این ترم متنفرم

از کلاسای مجازی متنفرم کلاسایی که یه درصدم بازدهی کلاسای حضوری رو ندارن

از اینکه یه سری درسامون اصلا تاحالا یه جلسه هم تشکیل نشدن

از اینکه معلوم نیست بخشای عملیمون چی میشه

از اینکه فانتوم به زورررررر ظرفیت8نفرو داشت ولی الان باید چندتا گروه با هم بره

از اینکه نتولوژی و ترمیمی یک جسله تشکیل شدن(البته کم نیستن این درسای یک جلسه ایی یا دو جلسه ایی من باب مثال گفتم)

از اینکه نمیتونم برم تو خیابون لااقل کتابشونو بخرم بخونم بلکم یکم از این تشویشم کم کنه و هیچ سایت معتبریم واسه خریدشون نمیشناسم

از همه اینا متنفرم


توی این شرایط فقط دارم استرسامو به خانوادم انتقال میدم


از بابام میترسم سرکار میره خرید انجام میده و با کلی ادمای مختلف سرکار داره 

و منم که سکته میکنم هی میگم دستاتو بشور ماسک بزن  دستکش ببر همرات ژل ببر همرات

میدونم ولی دیگه تحمل ندارم

ماسک دیگه نداریم.ماسک جراحی میخوام:(

لطفا لطفا اگه جایی میشناسید انلاین سفارش بدیم بهم بگید


ته ریشه یه دندونم رادیولوسنسی دیدم دارم سکته میکنم://///


واقعا درک نمیکنم چرا اینقدر اینا خراب میشن


حالا این وسط میترسم برم پیش اون متخصص اندویی که باهاش کمپلکس پالپ داشتیم بگه نظر خودت چیه؟


بعد من بگم هنوز جزوه رو تحویل ندادن:|


البته فردا میرم پیش یکی دیگه


خدایا خدایا هیچی نباشه خب:(


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها