این هفته به معنای واقعی زندگی کردم البته اگه دو سه روز اولو بخاطر استرس نمره ها فاکتور بگیرم

گردش خارج از شهر داشتم

کتاب خوندم

سریال دیدم

غذا و کیک درست کردم


مگه زندگی جز همیناست؟

خلاصه که کلا به خودم سخت نگرفتم و سعی کردم آزاد آزاد باشم 

فقط یه روز مامانم گفت دخترم به جای این کارا اون کتابی که تابستون گرفتی بخون کلی مغز سوزوندم منظورش کدوم کتابه اخرش فهمیدم "جامع میر" رو میگه


کتابی خوندم "بادبادک باز"بود قطعا همه خوندم نیازی نیست تعریفشو کنم فقط بگم مصاحبه نویسندشو که حدودا 25 دقیق حتما گوش بدید



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها